003 ساقیا بده جامی زان شراب روحانی
| 1 | "س" | ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی | تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی | «شراب روحانی» |
| 2 | "ب" | بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را | آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی | «امتحان» |
| 3 | "ب" | بیوفا نگار من، میکند به کار من | خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی | «بیوفا» |
| 4 | "د" | دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم | در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟ | «دین و دل» |
| 5 | "م" | ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم | حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی | «دوست» |
| 6 | "ر" | رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن | آستین این ژنده، میکند گریبانی | «رسم» |
| 7 | "ز" | زاهدی به میخانه، سرخ روز میدیدم | گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی | «زاهد» |
| 8 | "ز" | زلف و کاکل او را چون به یاد میآرم | مینهم پریشانی بر سر پریشانی | «زلف» |
| 9 | "خ" | خانهٔ دل ما را از کرم، عمارت کن! | پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی | «خانهٔ دل» |
| 10 | "م" | ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید | بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانیa | «سیه گلیم» |
شاعر: شیخ بهایی
برگرفته از نشانی: https://ganjoor.net/bahaee/divan-baha/ghazal-baha/sh25
قالب: غزل
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 11:1 توسط محمد
|